در چند جا دیدم که باز سر باید/نباید استفاده کردن از واژه “دگرباش” بحث شده بود. اول از همه باید بگویم که چقدر خوشحال می شوم وقتی این بحث ها را می خوانم و می بینم که سطح گفتگوها میان ما به اینجا رسیده که درباره “واژه واژه” حضورمان چنین وسواسی شده ایم و این خیلی خوب است
خاطرم هست وقتی بعد از سالها تجربه زندگی و فعالیت به عنوان یک همجنسگرا در داخل مرزهای ایران و زیر سلطه جمهوری اسلامی، به خارج از کشور آمدم، این بحث ها اصلا وجود نداشت. البته همجنسگرایان بسیاری بیرون از کشور زندگی می کردند اما هرگز سطح فعالیت ها چنین نبود. اولین فعالیت های من و دوستان تازه از ایران بیرون آمده مان در آن سالهای نخستین دهه 80 خورشیدی، آجرهای اول جنبش بود. در حدی که بیاییم و دنبال واژه ای بگردیم برای خودمان
ایده از آنجا آمد که ما در حاکمیت ضد همجنسگرای جمهوری اسلامی، یکدیگر را با عنوان مستعار “گل” خطاب می کردیم ( فلانی گل هست؟ فلانی هم گل هست ها) و شاید همین بود که جزو اولین کارهایمان یکی هم ترجمه واژه هایی بود که لابد به دلیل غیر فارسی بودن در ایران درهم و بی جا استفاده می شد. عبارت یا کلمه دگرباش را هم بر اساس “بودنمان” ساختیم. از ریشه فعل باشیدن که “باش” است و “دگر” که نه حکم غیرعادی بودنمان ( آنطور که برخی دوستان اصرار بر تفسیرش دارند) که بیشتر بر اساس اقلیت بودنمان و اکثریت نبودنمان انتخاب شد. واژه ای درست کردیم که فارسی باشد و بتواند به جای کلماتی مانند گی٬ لزبین٬ بایسکشوال٬ ترنس و … به کار برود. با یکی از استادان ادبیات فارسی مشورت کردیم و ایشان انتخابمان را پسندیدند و شروع به استفاده ی این واژه نمودیم
البته دیده ام که در این سالها دوستان منتقد٬ اصرار دارند که به جای واژه شفاف و جا افتاده دگرباشی، از همان معادل های انگلیسی اش مثل ” LGBT ” استفاده کنیم و چه عجیب است. مگر مثلا در غرب، یا کشورهایی که ما در آن زندگی می کنیم به یک گی یا لزبین، در زبان روزمره، می گویند فلانی ال جی بی تی است؟ مسلم است که نه. می گویند فلانی گی است یا لزبین است یا ترنسجندر است. یا در زبان های دیگر، گی و لزبین را به زبان خودشان ترجمه نکرده اند، جا ننداخته اند و استفاده نمی کنند؟ مثلا در آلمانی رایج تر است که از (شوول) به جای واژه انگلیسی Gay یا Lesbian استفاده کنند و حتی بر آن اصرار هم دارند
واژه دگرباش در واقع طراحی شد تا معادل فارسی همین گی٬ لزبین٬ بایسکشوال و در کل جامعه ی اقلیت های جنسی به کار برود. اصراری هم بر حذف واژه های دیگر، از جمله معادل های انگلیسی جا افتاده ( هموسکشوال، گی، لزبین و…) و یا فارسی آنها (همجنسگرا٬ دوجنسگرا و دگرجنسگونه) نبوده است
ما در آن سالهای نخست فعالیت، می خواستیم قله ها را فتح کنیم. کارهای نکرده را انجام دهیم! اعتقاد داشتیم که چون باید “فرهنگ سازی” کرد و زبان خشت اول هر فرهنگی است، باید واژه ها را جا انداخت. انگلیسی اش که هست، فارسی اش را هم درست کنیم تا جا بیافتد و رایج شود که افتاد و شد. کاری که سالیان سال کسی نکرد را ما در همان روزهای نخست خروجمان از ایران و بر اساس تجربه زندگی در داخل کردیم
و ختم کلام اینکه بیایید به هم، به فعالیت ها و دستاوردهایمان احترام بگداریم. هیچ راهی با کتمان تلاش های دیگران هموار نمی شود. بیایید قبول کنیم اگر به اینجا رسیدیم، دیگرانی بوده اند که جاده زده اند و پل ساخته اند. اگر امروز دگرباشی را بحث روز کرده ایم، دلیلش این است که گروهی جوان بودند که از راه نرسیده آستین بالا زدند و چون آه در بساط نداشتنند، از داشته هایشان، فکر جوان و زبان سرخشان مایه گذاشتند و این واژه را در عالم خود ساختند. بیایید نظراتمان را به یکدیگر تحمیل نکنیم و از موضع بالا به گفتگو ها نگاه نکنیم. اگر کلمه ی همجنسخواه که انتخاب دوستانمان در هومان بود را نمی پسندیم و یا ایراداتی در آن می بینیم به راحتی استفاده نکنیم و وقت و انرژی مان را نگذاریم برای بحث کردن با کسانی که خود را همجنسخواه می نامند و سعی نکنیم نظرشان را عوض و عقیده و نظرمان را به آنها تحمیل کنیم
هر کس هر جور که دوست دارد می تواند خودش را با هر کلمه ای که می پسندد معرفی کند. ممکن است من فکر کنم که خیلی ها از فلان واژه حس خوبی ندارند اما اطلاعات من محدود به اطرافیان خودم باشد و ندانم که خیلی های بیشتر نه تنها مشکلی ندارند بلکه شاید حس خوبی هم از آن واژه داشته باشند و من اطلاع نداشته باشم
این عکس هم یادگاری همان موقع هاست. وقت خوش شروع کار… وقت «دگرباشی»